به گزارش مشرق، یکی از ارکان سیاست خارجی رژیم صهیونیستی از دیرباز افزایش ارتباط با کشورهای قاره سیاه است که از گذشته به عنوان ذخایر غنی معادن الماس و سرزمینهای بکر کشاورزی و منابع و کانیهای زمینی و زیرزمینی معروف بوده است. تلآویو طی سالهای گذشته تلاش کرده با تمام ابزارهای ممکن و پتانسیلهای سیاسی و دیپلماتیک، دامنه نفوذ خود در میان کشورهایی را که همچنان در برابر رابطه با رژیم صهیونیستی مقاومت میکنند،گسترش دهد. گرچه فتنههای داخلی و فشار بر افکار عمومی و حاکمان کشورهای آپارتاید آفریقایی از مهمترین عوامل تاثیرگذاری سیاست اسرائیل در آفریقا بوده، اما طی سالهای گذشته و با بهبود مناسبات امنیتی رژیم صهیونیستی با تعدادی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان سعودی و امارات متحده عربی، پتانسیل این کشورها نیز در راستای آغاز مناسبات رژیم صهیونیستی با کشورهای آفریقایی به کار گرفته شده است. در این مقاله به بررسی اهداف رژیم صهیونیستی در نفوذ به آفریقا، ابزارهای منطقهای تلآویو برای گسترش این نفوذ و بررسی تفصیلی حضور شرکتهای تجاری و امنیتی رژیم صهیونیستی در قاره سیاه میپردازیم.
تلاش رژیم صهیونیستی برای نفوذ در آفریقا
رژیم صهیونیستی از زمان اعلام موجودیت نامشروع خود در سرزمین های اشغالی نفوذ حداکثری در مناطق مختلف جهان را از اولویتهای اساسی خود قرار داده است. یکی از مهمترین عرصه راهبرد سیاست خارجی رژیم تلآویو در این میان کشورهای آفریقایی است.
این کشورها به علت جنگهای داخلی و جهل و ناآگاهی مردم و همچنین روی کار بودن رژیم های استبدادی و دیکتاتوری و عدم وجود تبادل قدرت، بهترین بستر را برای نفوذ هرچه بیشتر رژیم صهیونیستی دارند.
گرچه سیاست رژیم اسرائیل طی ۷ دهه گذشته به سمت عادی سازی روابط با کشورهای آفریقایی پیش رفته است، اما این سیاست طی دو دهه اخیر در نتیجه روی کار آمدن اشخاصی چون بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی و آویگدور لیبرمن وزیر جنگ اسبق این رژیم که پیش از این در صحنه دیپلماسی فعالیت میکرد، شدت بیشتری گرفته است.
کابینههای متعدد رژیم صهیونیستی از سال ۱۹۴۸ و تشکیل رژیم نامشروع به دنبال نفوذ در قاره آفریقا بودند و تلاش داشتند مناسبات خود را در شاخه های مختلف با دولتهای این قاره برقرار کنند. آنها از طریق این مناسبات تلاش داشتند این رویکرد را به جامعه جهانی القا کنند که رژیم اشغالگرقدس یک دولت طبیعی مانند سایر دولتها است.
اسرائیلیها همچنین از طریق این اقدام اهداف دیگری را نیز دنبال می کردند که از جمله آنها اهمیت استراتژیک کشورهای مذکور به ویژه کشورهای حوزه رود نیل است. چرا که اسرائیلیها از همان ابتدای تاسیس خود به دنبال بهرهبرداری حداکثری از منابع آبی بودند. آنها همچنین تلاش کردند با بهرهبرداری از نفوذ خود در آفریقا بر کشورهایی نظیر مصر و سودان فشار وارد کنند و از آنها باج بگیرند.
دیوید بن گوریون اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی تاکید کرد که اسرائیل باید مناسبات خود را با کشورهای غیرعربی اطراف خود افزایش دهد تا بتواند از این طریق شکافهای فرقهای و نژادی و دینی در داخل جامعه عربی ایجاد کرده وآنها را از منازعه عربی - اسرائیلی منحرف کند و توانمندی های آنها را در درگیری های دیگری به فرسایش بکشاند. این نقش را میتوان به صورت ویژه در کشورهای حاشیه رود نیل مشاهده کرد.
بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی تلاشهای خود برای نفوذ در قاره آفریقا را با هدف اصلی مقابله با حضور ایران در این منطقه میداند. وی در سفر اخیر خود به جمهوری چاد که آن را تاریخی توصیف کرد، تلاش کرد مناسبات رژیمصهیونیستی با قاره آفریقا را بخشی از موفقیتهای کابینه خود در گسترش مناسبات با جهان عرب و اسلام قلمداد کرده و آن را باعث خشم ایران و فلسطینیها معرفی کند.
علاوه بر تمام آنچه که گفته شد، دولتهای آفریقا بر اساس منابع طبیعی نظیر الماس و طلا و چوب و نفتی که دارند، یکی از اهداف اصلی طمعورزیهای رژیم صهیونیستی لقب گرفتند. از جمله این کشورها میتوان به نیجریه و آنگولا اشاره کرد. علاوه بر اینکه ساختار جمعیتی قاره سیاه که تعداد ساکنان آن بالغ بر یک میلیارد و دویست میلیون نفر است، پتانسیل بالایی در راستای بازار مصرفی برای صادرات کالاهای اسرائیلی دارد.
در شرایطی که آمار مربوط به مهاجرت یهودیان از اروپا و آمریکا به فلسطین اشغالی کاهش پیدا کرده و روند مهاجرت معکوس با رشد فزاینده ای روبرو شده است، موسسات اسرائیلی طی دو دهه اخیر تمرکز ویژهای برای انتقال یهودیان آفریقا به سرزمینهای اشغالی در پیش گرفتهاند. تعداد قابل توجهی از این یهودیان در کشورهایی نظیر اتیوپی و آفریقای جنوبی و زیمباوه و کنیا سکونت دارند. حاکمیت رژیم صهیونیستی طی سالهای گذشته تلاش کرده شرایط مناسب برای جذب هزاران نفر از یهودیان مستقر در این کشورها را ایجاد کند و از یهودیانی که ترجیح میدهند در دولتهای آفریقایی باقی بمانند، نیز به عنوان اهرم فشاری بر این دولتها استفاده کرده و حمایت آنها از اسرائیل در محافل بینالمللی را جلب کند.
تلآویو از این حربه برای ناکام کردن پروژههای بینالمللی که اقدامات و سیاستهای اشغال گرایانه و وحشیانه رژیم صهیونیستی در کشورهای خاورمیانه را محکوم میکند، استفاده کرده است.
سیاست دیگری که تلآویو برای افزایش متحدان آفریقایی دنبال می کند، ایجاد آشوب و تجزیه در کشورهایی است که می توانند تبدیل به مانعی در برابر نفوذ این رژیم شوند. تقسیم سودان به عنوان بزرگترین کشور مسلمان قاره آفریقا به دو قسمت شمالی و جنوبی در سال ۲۰۱۱ با دخالتهای خارجی، یکی از این موارد است.
به دنبال این اتفاق، سودان جنوبی اندک زمانی پس از استقلال، اسرائیل را به رسمیت شناخت و وارد رابطه با این رژیم شد. اهمیت این کشور علاوه بر مسائل سیاسی در ذخایر نفتی است که از آن برخوردار است. بیش از ۶۸ درصد نفت سودان پس از تقسیم این کشور در اختیار سودان جنوبی قرار گرفت.
رژیم صهیونیستی از طریق ایجاد مناسبات چند وجهی با بسیاری از کشورهای آفریقایی به دنبال حضور در پروژههای همکاری بینالمللی و انتقال اطلاعات تکنولوژیک و توسعه منابع انسانی است. فعالیتهای تلآویو در این عرصه با هدف تقویت توانمندیهای حرفهای از طریق ادغام ابعاد نظری و عملیاتی و اختلاط میان پژوهشهای علمی و پروژههای اجرایی و ایجاد سازگاری میان پروژههای تکنولوژی جدید و استفاده از آنها در کشورهای مذکور دنبال میشود.
رژیم صهیونیستی فعالیتهای توسعه طلبانه خود در قاره آفریقا را با توجیهاتی نظیر جلوگیری از فقر، ارائه خدمات بهداشتی، تضمین امنیت غذایی، دسترسی به تعلیم و تربیت، بیابان زدایی، ایجاد برابری جنسیتی و ... دنبال کرده و شرکتهای کوچک و بزرگ خود را در راستای برنامهها و اهدافش به خدمت گرفته است.
بر این اساس میتوان گفت طرحهای رژیم صهیونیستی برای قاره آفریقا مسبوق به سابقه و در راستای افزایش توان اقتصادی و در نتیجه حفظ بقایش است، همچنان که در شرایط فعلی با جدیت و گستردگی بیشتری در جریان است تا از این طریق نه تنها از پتانسیلهای اقتصادی این کشورها به نفع خود بهره برد، بلکه با جلب نظر این کشورها، از آرای آنها در مجامع بینالمللی برای خود و اقداماتش در منطقه، مشروعیت ایجاد نماید.
محمد بن سلمان و بن زاید بازوان اجرایی نفوذ تلآویو در آفریقا
محمد بن زاید ولیعهد ابوظبی و محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی نقش عمدهای در پرونده نفوذ رژیم صهیونیستی در آفریقا ایفا میکنند. یکی از مهمترین ابعاد این فشارها را در آغاز عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با رژیم سودان میتوان مشاهده کرد که در همین راستا عبدالفتاح البرهان رئیس شورای حاکمیت انتقالی این کشور با مشارکت مصر و عربستان سعودی در روند عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی وارد شده و نشستی را با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر این رژیم در اوگاندا برگزار کرد.
طبعا رسانههای خبری رژیم صهیونیستی از این اتفاق ذوق زده شده و از نقش امارات و عربستان سعودی و مصر در ترتیب این دیدار خبر دادند.
گرچه سابقه تلاشهای رژیم صهیونیستی برای عادی سازی روابط با سودان به سال ۱۹۵۵ باز میگردد که در جریان آن وزیر خارجه رژیم صهیونیستی نامهای را در روز ۸ سپتامبر برای دیدار محمد احمد عمر با مسئولان ارشد صهیونیستی ارسال کرده، اما این تلاشها نتیجه نداد. سودان طی چندین دهه گذشته گرچه پروژه های تجاری و اقتصادی محدودی با رژیم صهیونیستی دنبال کرده است، اما به دنبال پیشبرد روند عادی سازی کامل روابط با تلآویو بر نیامد. محمد احمد عمر نیز نشستهایی را با مسئولان ارشد سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی برگزار کرد، اما نتوانست در روند پیشبرد اهداف تلآویو در این قاره نقشآفرینی کند.
در راستای این مخالفتها بود که روند جداسازی سودان جنوبی از بخشهای شمالی این کشور با چندین دهه برنامهریزی و فعالیتهای لجستیک و قاچاق سلاح برای شورشیان جنوب سودان در پشت درهای بسته سازمانهای جاسوسی رژیم صهیونیستی رقم خورد و این تلاشها بالاخره با جداسازی سودان جنوبی و روی کار آمدن دولتی همراه با رژیم صهیونیستی در این منطقه به ثمر نشست.
طی ماههای اخیر اوضاع مدیریت شده هرج و مرج اقتصادی در سودان، مردم این کشور را به سمت انقلابی عمومی پیش برد. این وضعیت با بحران ارز خارجی و کمبود نقدینگی بدتر شد تا جایی که یک کارمند توان اداره زندگی و خرید ملزومات اولیه را نیز نداشت. با شدت گرفتن این اوضاع، بی قانونی و فساد در رژیم وقت افزایش یافت و در عین حال دولت عمر البشیر نیز در حل مسائل بسیار کند عمل کرد تا تظاهرات از پایتخت به مناطق دیگر نیز کشیده شد و دولت سقوط کرد.
سرانجام در نیمه شب ۱۱آوریل، نیروهای چهارگانه نیروهای مسلح، امنیت، اطلاعات، پشتیبانی سریع و نیروهای پلیس تصمیم به برکناری عمر البشیر رئیس جمهور این کشور گرفته و اعلام کردند که قدرت به شورای نظامی انتقالی واگذار شود، این اتفاق بسیار سریع رخ داد و عمر البشیر نتوانست حتی اعتراض کند و در واقع این انتقال قدرت بدون جنگ و خونریزی و حتی مذاکره بود.
محور عربستان سعودی و امارات سریعتر از دیگران تلاش کردند کنترل تحولات سودان را در دست بگیرند. آنها در همین رابطه به تایید سیاسی و رسانهای تحرکات شورای نظامی انتقالی در این کشور دست زدند. ریاض و ابوظبی همچنین تلاش کردند کمکهای مالی را نیز به شورای نظامی انتقال بدهند تا موقعیت آنها را برای بقای حاکمیت در کشور تثبیت کنند. شورای نظامی انتقالی نیز در همین رابطه با اعزام هیئتهای رسمیِ هماهنگی با متحدانش تلاش کرد تایید و حمایت بیشتری از تحرکات خود در سودان به دست بیاورد. یکی از این حمایتها کمک سه میلیارد دلاری عربستان به شورای نظامی بود. امارات نیز تلاش دارد نقش محوری در تحولات سودان ایفا کند.
تلاش برای تثبیت نیروهای سودانی در جنگ یمن، افزایش محاصره قطر و جلوگیری از ابتکار عمل این کشور و دیکتههای سیاسی به خارطوم در مسائل منطقهای از جمله اهداف ریاض و ابو ظبی در سلطه بر قدرت در این کشور صورت گرفت. فشارهایی که در تحولات هفتههای اخیر، نقش آفرینی دو پایتخت عربی در تصمیم سازی شورای انتقالی در خارطوم را روشنتر کرد.
مختصات جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی قاره آفریقا
آفریقا سومین قاره پهناور جهان پس از آسیا و آمریکا است که با مساحتی حدود ۳۰٬۲۲۱٬۵۳۲ کیلومتر مربع، ۲۰.۳ درصد از مجموع خشکیهای زمین را در بر میگیرد. عرض این قاره حدود ۸۰۰۰ کیلومتر از شمال به جنوب و طول آن در حدود ۷۴۰۰ کیلومتر از شرق به غرب است. آفریقا با بیش از یک میلیارد نفر جمعیت (طبق آمار ۲۰۰۵) دارای ۶۱ کشور بوده که حدود یک هفتم از جمعیت جهان را در خود جای داده است.
این قاره از شمال به دریای مدیترانه، از شمال شرق به کانال سوئز و دریای سرخ، از شرق به خلیج عدن، از جنوب شرق به اقیانوس هند، و از غرب به اقیانوس اطلس محدود میشود.
بزرگترین کشور آفریقا، الجزایر و کوچکترین منطقه آن جزایر سیشل که در اقیانوس هند قرار دارد. کوچکترین کشور ناحیه خشکی آن گامبیا است. شمالیترین نقطهٔ آفریقا دماغه الغیران درکشور تونس، جنوبیترین نقطه آن دماغه آگولهاس در کشور آفریقای جنوبی، شرقیترین نقطه آفریقا دماغه گوآردافوئی در کشور سومالی و غربیترین نقطه آن نیز نوک المادی در کشور دماغه سبز است.
آفریقا کهنترین قاره جهان است و تاریخ آن به دوران اولیه پیش از نوسنگی بازمیگردد. قدیمیترین منطقه مسکونی زمین با گونههای بشری بر روی کره خاکی در آفریقا است. طی اواسط سده بیستم، انسانشناسان به سنگوارهها و شواهدی از وجود بشر که احتمالاً به قبل از ۷ میلیون سال پیش برمیگردد، دست یافتند.
اتحادیه آفریقا (AU)، یک فدراسیون متشکل از تمام کشورهای آفریقایی به جز مغرب است. این اتحادیه در آدیس آبابا پایتخت اتیوپی به عنوان مقر خود در ۲۶ ژوئن ۲۰۰۱ تشکیل شد. در ژوئیه ۲۰۰۴، مقر اتحادیه آفریقا به میدرند در جمهوری مشروطه آفریقای جنوبی منتقل شد. اما کمیسیون اتحادیه آفریقا دارای مراکزی در آدیس آبابا است. در واقع سیاست اتحادیه در جهت تمرکز زدایی در موسسات فدراسیون آفریقا بوده تا تمام کشورها در آن سهیم باشند.
سیاستهای ناکام کشورداری، اقدامات تجاری ناکارآمد جهانی، و اثرات تغییر اقلیم جهانی منجر به قحطیهای گستردهای در آفریقا شده و بخشهای عمده آن از سیستمهای توزیع خود برای پخش غذا و آب کافی برای زنده نگهداشتن جمعیت مردم ناتوان ماندهاند. جایی که پیش از استعمار منبع ۹۰٪ طلای جهان بوده، فقیرترین قاره موجود بر زمین شده و مردم دیگر قارهها از ثروتهای آن برخوردار شدهاند. گسترش بیماری نیز در این قاره بی حد و حصر است، به ویژه شیوع بیماری ویروس (HIV) و ایدز به ویروسهای واگیر مرگباری در این قاره تبدیل شده است.
طبق گزارش توسعه انسانی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۳ میلادی، ۲۵ رده پایینی جدول کشورها (از رتبه ۱۵۱ ام تا ۱۷۵ ام) همگی کشورهای آفریقایی بودهاند.
در حالی که رشد سریع در چین و اکنون در هند، و نیز رشد میانه در آمریکای لاتین میلیونها (واحد) فراتر از زندگی موجود رفته است، آفریقا از نظر تجارت، سرمایهگذاری خارجی، و درآمد سرانه روند قهقرائی داشتهاست. این فقر اثراتی از جمله امید به زندگی پایین، تنش، و بیثباتی – که عوامل دخیل در فقر قاره هستند، گسترش داده است.
آفریقاییها گستره وسیعی از اعتقادات مذهبی را عرضه میکنند. ضمن آن که مسیحیت و اسلام رایج ترین آنها هستند. تقریباً، ۳٪/۴۶ کل آفریقاییها مسیحی و ۵٪/۴۰ آنها را مسلمانان تشکیل میدهند. حدود ۸٪/۱۱ آفریقاییها عمدتاً پیرو مذاهب آفریقایی بومی و تعداد اندکی از آفریقاییها هندو هستند یا دارای اعتقاداتی از سنت یهودیاند. مذاهب بومی نواحی پایین صحرای آفریقا حول محورهای آنیمیسم و پرستش اجداد میچرخد.
اسلام با فتح شمال آفریقا بین سالهای ۶۴۰و ۷۱۰میلادی توسط مسلمانان وارد این قاره شد، که از مصر آغاز شد. آنها در پی تجارت دریایی در ساحل آفریقای شرقی، شهرهای موگادیشو، ملینده، ممباسا، کیلوا، و سفالا را تأسیس کردند د، و از میان کویر صحرا در داخل آفریقا عبور میکردند که خصوصاً در پی آن مسیرهایی برای تجارت مسلمانان شد. مسلمانان همچنین در میان مردمان آسیایی بودند که بعدها در آفریقای تحت حکومت بریتانیا ساکن شدند.